salam
امروزه علی رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوه های زندگی بسیاری از افراد در رویارویی با مسائل زندگی فاقد توانایی های لازم و اساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مشکلات و مسائل زندگی روزمره آسیب پذیر کرده است. پژوهش های بیشمار نشان دادهاند که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی عاطفی ریشه های روانی اجتماعی دارند برای مثال پژوهش در زمینه اعتیاد و سوء مصرف مواد نشان داده است که عامل مرتبط با سوء مصرف مواد عبارتند از عزت نفس ضعیف ناتوانایی در بیان احساسات و فقدان مهارتهای ارتباطی می باشد. همچنین بین خودکارآمدی ضعیف و مصرف سیگار و الکل سوء مصرف مواد و رفتارهای مخاطره آمیز و ضعف در عملکرد شناختی رابطه معناداری وجود دارد. پژوهشها نشان دادهاند که ارتقای مهارتهای مقابلهای و توانایی های روانی اجتماعی در بهبود کیفیت زندگی بسیار موثر است توانایی های روانی اجتماعی مجموعه ای از توانایی هایی هستند که فرد را برای مقابله موثر با کشمکش ها و موقعیت های زندگی یاری می کنند این توانایی های فرد را قادر میسازد تا در ارتباط با سایر انسان ها جامعه فرهنگ و محیط خود مثبت و سازگار آن عمل کرده و سلامت روانی خود را تامین کنند. همه ما در زندگی با چالشها و مشکلاتی مواجه می شویم با این حال هر کسی به شیوه خاص خود به مسائل پاسخ میدهند برخی ها هنگام روبرو شدن با مشکلات میکوشند با ارزیابی درست و منطقی موقعیت و با استفاده از راهبردهای مقابلهای مانند مسئله گشایی تفکر مثبت و استفاده موثر از سیستمهای حمایتی با موقعیت مقابله کنند. برخی دیگر به جای مقابله سازگارانه با مسائل سعی می کنند به روش های مختلف مانند پناه بردن به الکل و مواد مخدر و سایر راهبردهای ناکارآمد از رویارویی با مشکلات اجتناب کند. عیب عمده این نوع راهبردهای اجتنابی آن است اگرچه ممکن است در کوتاه مدت موثر واقع شود ولی به فرد آرامش موقت می بخشند ولی در دراز مدت پیامدهای منفی بسیار دارند و فرد را از داشتن احساس خودکارآمدی و عزت نفت و خود ارزشمندی محروم میسازد محققان این دو سبک مقابله با مشکلات را به ترتیب مقابله مسئله مدار و هیجان مدار نامیدهاند اینکه در هنگام مو مواجهه با موقعیت های دشوار به کدام یک از این راهبردها متوسل می شویم به ارزیابی ما ازموقعیت( ارزیابی اولیه) و توانایی خود در مقابله با این موقعیت( ارزیابی ثانویه) بستگی دارد.
امروزه محققان با بررسی راهبردهای مقابلهای افراد موفق و ناموفق نکات بسیار مهمی را روشن کرده اند این مطالعات نشان داده است کسانی که به طور موفقیت آمیز با مشکلات مقابله میکنند افرادی هستند که خود را به مجموعه ای از مهارت های مقابله ای مجهز کرده اند در کل مقابله کننده های موفق از سطح مهارت زیر برخوردارند .
یک )انعطاف پذیری
دو) توانایی ارائه راه حل های مختلف ،دوراندیشی پیشبینی اثرات درازمدت پاسخ های مقابله ای خود
سه )منطقی بودن انجام ارزیابیهای منطقی و درست
نکته مهم این است که همه این مهارت ها قابل فراگیری هستند و می توان با صرف وقت و تلاش آن را به خزانه مقابله ای خود افزود. مهارت های مقابله ای به ما می آموزد و کمک می کند تا کنترل بیشتری بر زندگی خود داشته باشیم. یادگیری و آموزش مهارتهای مقابلهای به ما این توان را می دهد که بدون توجه به میزان دشواری مسائل میتوانیم از عهده آن ها برایم مشکلاتی مانند افراد گی اصطراب تنهایی طردشدگی کمرویی خشم تعارض در روابط بین فردی شکست و فقدان از جمله مشکلات روانی هستند که بسیاری از افراد جامعه با آن دست به گریبانند و به نوعی ریشه بسیاری از آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد بزهکاری خودکشی و غیر محسوب می شوند.
مفهوم مقابله :
بحث را با تعریف مفهوم و فرایند مقابل شروع میکنیم فرایند ارزیابی نقطه خوبی برای شروع است لازاروس و فولکمن دو نوع ارزیابی را مشخص کردهاند ارزیابی اولیه و ارزیابی ثانویه. زمانی که با مشکلی یا فشار روانی مواجه می شویم اولین کار مشخص نمودن این است که آیا واقعاً در وضعیت تهدید کننده قرار گرفته ایم یا خیر بنابراین از خود میپرسیم آیا این مسئله ارزش ناراحت شدن دارد یا خیر این همان ارزیابی اولیه است ارزیابی اولیه به سلامت جسمانی و روانی ما مرتبط است اگر تشخیص دادیم که واقعاً در موقعیت خطرناکی قرار گرفتهایم مجددا از خود میپرسیم آیا می توانیم برای نجات خود از این وضعیت کاری انجام دهیم و این ارزیابی ثانویه است.
به عنوان مثال مدیر شرکتی با صدای تند خشن به سه نفر از کارکنان خود می گوید که می خواهد به زودی آنها را در دفترش ببیند کارکنان او از این رویداد چه نوع ارزیابی های اولیه ممکن است انجام دهند؟
از آنها ممکن است چنین فکر کند که این وحشتناک است صدای تند و خشن رئیس نشانه آن است که خطایی از من سر زده است و بعد به دردسر افتاده ام در حال حاضر کاری از من ساخته نیست احتمالاً تمام شب را نخواهم خوابید و فرداواقعا خسته و منضطرب خواهم شد.
کارمند دیگر ممکن است وضعیت را به اینگونه از یابی کند وقتی رئیس تند و خشن حرف میزند همیشه به معنای آن نیست که مشکلی وجود دارد احتمالاً تا فردا نخواهم فهمید آیا مشکلی وجود دارد یا نه بهترین کار این است که به آمار و اطلاعات خود مسلط باشم و فردا در نقش یک فرد بسیار حرفهای ظاهر شوند. کارمند سوم ممکن است چنین فکر کند اگر رئیس تند صحبت می کند این مشکل است و مشکل رئیس به من ربطی ندارد بنابراین باید چنین وانمود کنم که چیزی که اتفاق نیوفتاده به فردا مثل همیشه عمل کنم.
به اثر های متفاوت و نیز ذهنی بودن ارزیابی اولیه توجه کنید، کارمند اول صدای تند و خشن رئیس را یک تهدید واقعی کارمند دوم آن را یک تهدید احتمالی و کارمند سوم آن را بدون تهدید و عاری از خطر ارزیابی کردند در این شرایط ما نمی توانیم بگوییم کدام یک از این ارزیابیها درست است اما احتمالاً شما نیز موافق هستید که ارزیابی نفر دوم از وضعیت بسیار معقول و منطقی است کارمند اول یک فاجعه ساز و با وخیم جلوه دادن موقعیت خود را از مقابله مناسب با موقعیت استرس را محروم میکند و کارمند سوم نیز این واقعیت را انکار میکند او در حال حاضر هیچ تنش و ناراحتی احساس نمیکند اما ممکن است در آینده بهای سنگینی برای این کار بپردازد مراجعه دوم موضوع را جدی میگیرد اما سعی می کند ناراحتی خود را از طریق برنامه ریزی منطقی و مفید کنترل کند.
ارزیابی ثانویه:
اگر ارزیابی ما از یک رویداد بیانگر این باشد که در وضعیت خطرناکی قرار گرفته ایم لازم است از خود بپرسیم چه کاری میتوانیم در این مورد بکنیم؟ این فرآیند را ارزیابی ثانویه می گویند.
درن سال قبل هر کدام از کارکنان واکنش متفاوتی به موقعیت نشان دادند و ارزیابی ثانویه کارمند اول این است که با تهدیدی خارجی خارج از کنترل خود مواجه شده است کارمند دوم به این نتیجه میرسد که تهدید بالقوه وجود دارد و یک طرح مقابله آماده می کند و کارمند سوم چون هیچ خطری را تصور نمی کند نیازی به ارزیابی ثانویه احساس نمیکند.
همانطور که اشاره شد ارزیابی اولیه و ثانویه شما و نحوه واکنش تان به یک مشکل یا تهدید تاثیر می گذارد. پس بهتر است ارزیابی ارزیابی اولیه ای که از مسائل به عمل می آورید واقعبینانه باشد یعنی مسائل را طوری ارزیابی کنید که نه دچار ترس و وحشت شوید و نه واقعیت را نادیده بگیرید. اگر در ارزیابی اولیه دلیلی برای نگرانی یا فتید ، لازم است یک ارزیابی ثانویه انطباقی به عمل آورید.
نمونه ای از ارزیابی انطباق این است:
این یک مشکل واقعی است همه چیز دشوار به نظر می رسد باید طبق برنامه و نقشه عمل کنم و از میان راهبردهای مقابله ای که در اختیار دارم طرحهای مختلفی را آماده می کنم تا با استفاده از آنها بتوانم با موقعیت روبرو شوم.
تعریف مقابله :
منظور از مقابله تلاش هایی است که برای کنترل و اداره کردن موقعیت هایی که به نظر خطرناک و استرس را می رسند به عمل می آوریم این تعریف از نظر لازاروس و فواکمن سه ویژگی مهم دارد:
یک) بیانگر این است که مقابله کردن مستلزم تلاش و برنامهریزی است.
دو) نتیجه نهایی واکنش های مقابله ای را همیشه مثبت فرض نمیکند.
سه)مقابله کردن در فرآیندی تلقی می کند که در طول زمان اتفاق میافتد.
*این ویژگیهای تعریف مقابله بسیار مهم است زیرا به ما امکان می دهند تا سبک ها و راهبردهای مقابلهای متفاوت را مطالعه و بررسی کنیم و دریابیم کدام سبک در موقعیت ها و شرایط مختلف موثر تر است هدف پژوهشگران این است که صفات شخصیتی باورها و نگرش هایی را که کم و بیش در موقعیت های متفاوت انطباقی ترند مشخص کنند تا ما بتوانیم با کسب اطلاعات درباره آنها راهبردهای مقابله ای اثربخشی را در زندگی بشناسیم
دو راهبرد مقابله ای عمومی :
لازاروس و فولکمن دو نوع کلی مقابل را مشخص کردهاند: مقابله متمرکز بر مشکل( مسئلهدار) و مقابله متمرکز بر هیجان( هیجان مدار). راهبرد متمرکز بر مشکل میتواند معطوف به درون یا معطوف به بیرون باشد. هدف راهبردهای مقابلهای معطوف به بیرون تغییر،موقعیت یا رفتارهای دیگران است در صورتی که راهبردهای مقابلهای معطوف به درون شامل تلاش هایی می شوند که ما برای بررسی مجدد نگرش ها و نیازهای خود و کسب مهارت ها و پاسخ های تازه انجام میدهیم.
هدف اصلی مقابله متمرکز بر هیجان کنترل ناراحتی وی و پریشانی هیجانی است راهبردهای مقابله ای همچنین متمرکز بر هیجان شامل تمرین جسمانی مراقبه بیان احساسات و جستجوی حمایت اجتماعی است. در بیشتر موقعیتها ترکیب این دو راهبرد مفیدتر خواهد بود.
به عنوان مثال وقتی خود را برای یک مصاحبه شغلی آماده می کنید می توانید پاسخ های تان را تمرین کنید لباس لباسی بپوشید متمرکز بر مشکل و در عین حال حالت غیرت دفاعی اتخاذ کرده و آرام باشید متمرکز بر هیجان یا زمانی که قرار است با فرد مهمی ملاقات کنید میتوانید با حفظ خونسردی متمرکز بر هیجان و استفاده از مهارت های ارتباطی موثر متمرکز بر مشکل با این موقعیت مقابله کنید تمایز بین مقابله متمرکز بر هیجان و مقابله متمرکز بر مشکل یک چهارچوب کلی برای درک مفهوم مقابل فراهم می سازد ضد زخم قابل های خاص در قسمت های بعد مورد بررسی قرارمیگیرد.
رابطه بین مقابله و هیجان :
برای بررسی رابطه بین مقابله و هیجان از شرکت کنندگان خواسته شد تا گزارش دهند که در مواجهه با یک رویداد تنش زا چقدر از انواع پاسخ های زیر استفاده کرده اند
یک) مقابله رویارو: در وضع در موضع خود ایستاده و از آنچه می خواستم به دفاع کردم.
دو) بیاعتنایی فاصله گرفتن به کارم ادامه دادم انگار چیزی رخ نداده است.
سه) جستجوی حمایت اجتماعی با کسی که می توانید به شیوه موثر به من کمک کند صحبت کردم.
چهار) خویشتن داری :سعی کردم احساسات خود را کنترل کنم .
پنج) مسئولیت پذیری از خود انتقاد کردم یا خود را سرزنش کردم.
شش (اجتناب یا فرار میخواستم از آن موقعیت فرار کنم و به نوعی با دهان و پایان دهم.
هفت )حل مسئله از طریق برنامه ریزی می دانستم چه کاری باید بکنم بنابراین این تلاش خود را دوچندان کردم.
هشت) ارزیابی مجدد مثبت به عنوان یک شخص تغییر یافته و رشد نمودم. همچنین پاسخ دهندگان پس از تجزیه تحلیل رابطه بین پاسخ های مقابله ای و هیجانات ایجاد شده در افراد به نتایج زیر در یافتند حل مسئله از طریق برنامه ریزی مفیدترین و موثرترین پاسخ مقابله ای است زیرا که با بیشترین هیجان مثبت همراه است مقابله رویارو و بیاعتنایی کم اثر ترین و ضعیف ترین پاسخ های مقابله هستند زیرا با هیجان منفی بسیار زیادی همراه هستند ارزیابی مجدد مثبت برای مقابله با مشکلاتی که افرادبا آنها مواجه هستند.
چه چیزهایی را می توانیم از مقیاس های مقابله ای بیاموزیم:
پژوهش ها انجام شده در زمینه مقیاس های مقابله نشان دادهاند که سازگارانه ترین روش مقابله با مشکلات زندگی اتخاذ یک رویکرد فعال و متکی به خود از قبیل برنامهریزی و مسئله گشایی است میزان معقولی از اجتماعی بودن و برونگرایی نیز میتواند مفید باشد گرایی و اجتماعی بودن به شما کمک میکند تا در موقع لزوم فعالانه با مشکلات مقابله کنید و در زمان مناسب از دیگران کمک بگیرید مقابله با مشکلات از طریق اجتناب و انکار کردن مسائل فاعل یا نشان دادن واکنش های شتاب زده زیاد سازگارانه نیست.
مقیاس های مقابله ما را تقویت می کنند تا راهبردهای مقابلهای خود را بررسی کنیم و از خود بپرسیم آیا پاسخهای مقابلهای ما سودمند هستند یا خیر؟
ارزیابی راهبردهای مقابله ای خود به دو طریق به ما کمک می کند ، اول می آموزیم که باید به اندازه کافی انعطاف پذیر باشیم و پاسخ مقابل های مناسب تری را انتخاب کنیم. دوم ، برای مدتی اعتماد و مغز و احساس کنترل ما را تقویت می کند. هدف دیگری که ممکن است به اندازه گیری پاسخ مقابل مهم نباشد حفظ نگرش مقابل های مشخص با خردمندی مسئله باشد مسیله گشایی و اعتماد به نفس است.
شناخت سبک های شخصیتی انطباقی:
آگاهی از سبک شخصیتی خود برای مقابله موثر با مشکلات زندگی سودمند است از آن سبک های شخصیتی ام ای قند با نحوه ادراک و تفسیر بعد از جهان و واکنش او به رویدادهای استرس زا معتقد است طبیعی است که برخی سبک های شخصیتی ادیگر انعطاف پذیرتر هستند افرادی که دارای سبک شخصیتی انعطاف انعطاف ناپذیر هستند و همچنین کسانی که نمیتوانند پاسخ های خود را با تقاضا های یک موقعیت خاص منطبق سازند و ترین و نامناسب ترین واکنش ها را به پاس مشکلات زندگی نشان می دهند به دلیل تاثیرگذاری و سودمندی آن در پیشبینی رفتار انطباقی و غیر انطباقی کاملاً شناخته شده است پنج سبک شخصیتی مجزا را مشخص میکند و -روان رنجورخویی- برونگرایی- انعطاف پذیری -همنوایی و وظیفه شناسی مطالعات پژوهشی درباره این پنج سبک شخصیتی به نتایج جالبی دست یافته اند.
روان رنجوری:
دیدگاه افرادی که دارای سقف شخصیتی روان رنجور خود هستند با این نوع بار آن مشخص می شود:
اغلب احساس درماندگی می کنم
منتظرم که دیگران به من بگویند چه کنم
اغلب دیگران و مستقیم هستم با دیگران جور نیستم
اگر دیگران به ما احترام بگذارند دلهره و عصبانی میشوم
وقتی کارها خوب پیش نمی روند افسرده می شوم و دست از کار میکشم
سبک شخصیتی روان رنجورخویی گاهی اوقات سبک سازگارانه است. با این حال این سبک شخصیتی معمولاً با افسردگی اضطراب تحقیر خویشتن سلامت روانی ضعیف مشکل در همنوایی با دیگران بدبینی درماندگی عزت نفس پایین خشم و ناخشنودی از زندگی همراه است این افراد معمولاً از روش های مقابله ای ناسازگارانه مانند تفکرات آرزو مندانه و سرزنش خود استفاده میکند.
برون گرایی:
دیدگاه افرادی که دارای سبک شخصیتی برون گرا هستند با این قبیل عبارات مشخص میشوند:
دوست دارم در کنار دیگران باشم.
دوست دارم با دیگران شوخی کنم بخندم.
فردیخوشحال و پر انرژی هستم خیلی فعال هستم.
بیشتر وقت خودم را با دیگران می گذرانم.
اگر برونگرایی را که نباشد یک سبک شخصیتی انطباقی محسوب میشود سطح متوسط برونگرایی با اضطراب و افسردگی کم خود پنداره مثبت سلامت روان روابط بین فردی خوب خوش بینی امید عزت نفس بالا و رضایت از زندگی همراه است یا وجود این اگر برونگرایی بیش از اندازه و انعطاف ناپذیر باشد ممکن است با تکانشگری و رفتارهای ضد اجتماعی در خاش گری پیچیدگی و رفتار شیداییت مانیای) همراه باشد.